تیتر این بخش از صحبت من "جایگاه، موقعیت و وظایف ویژه حزب اتحاد کمونیسم کارگری" است. من سعی میکنم که صحبتهای کوتاهی را به صورت مقدماتی مطرح کنم. اما قبل از اینکه به خود مبحٽ بپردازم دوست داشتم که احساس خودم را مطرح کنم.
احساس دوگانه ای است. احساس دو گانه ای است پس از صحبتهای منصور حکمت که پخش شد. در این سخنرانی منصور حکمت در عین حال که به موقعیت و جایگاه کمونیسم کارگری در جامعه اشاره میکند درعین حال به یک تلاش هرکولی اشاره میکند. به این اشاره میکند که چگونه کمونیسم و کارگر این شانس را دارند که آینده را به گونه دیگری رقم بزنند تا اینکه آینده تکرار گذشته نباشد و احزاب سنتی تا کنونی مقدرات جامعه را در دست و کنترل خود نداشته باشند. اما ما الان داریم حزب جدیدی را ایجاد میکنیم جدا از حزب کمونیست کارگری و این احساس دو گانه ای به شخص میدهد. اما میخواهیم همان آن آینده و افق را مجددا در مقابل حزب خودمان قرار دهیم. ما میخواهیم امکان پیروزی را برای کمونیسم کارگری و کارگر باز نگهداریم. و متحققش کنیم. ما میخواهیم کاری کنیم، اجازه ندهیم که گرایشات دیگر غیر کمونیستی کارگری که در خط مشی حزب کمونیست کارگری تاٽیر گذار بوده اند، سایه تیره روی این آینده و افق بیندازند. بهر حال احساس دوگانه ای است. هم شیرین است هم ناراحت کنند و تلخ. اما به هر حال کاری که شروع کرده ایم یک تلاش عظیم را می طلبد.
ما اکنون در آستانه دوره جدیدی از فعالیت قرار گرفته ایم. دوره جدیدی از فعالیت را میخواهیم آغاز کنیم که انرژی و کار زیادی می طلبد. ما دوره جدیدی از فعالیت کمونیستی خودمان را داریم آغاز میکنیم و به همین اعتبار کار در این دوره باید گسستی از نوع فعالیتی باشد که در گذشته دنبال کرده ایم و با انتقاد به آن به این موقعیت فعلی رسیدیم.
ما باید به سئوالات معینی جواب دهیم. از ما بپرسند که فرق شما با حزبی که در آن بودید، در رهبری اش بودید، چیست؟ این سئوال مهمی است. در پاسخ باید گفت که ما آن رگه و خطی در جنبش کمونیسم کارگری هستیم که پرچم کمونیستی منصور حکمت را در دست گرفته ایم. ما گرایشی نیستیم که خواهان "عبور از منصور حکمت" است. ما آن رگه نیستیم. بر عکس، ما آن خطی در کمونیسم کارگری هستیم که فکر میکنیم کمونیسم کارگری و کارگر در این شرایط متحول سیاسی فقط میتواند با پرچم کمونیستی منصور حکمت به پیروزی برسد. و از این بحٽ اصولی شروع میکنیم که کمونیسم در هر دوره ای با پرچم سیاسی معینی نمایندگی میشود. و امروز در شرایطی که جنبش کمونیسم کارگری دچار پراکندگی و تفرقه سازمانی سازمانی است و ترکیب سازمانی این جنبش تغییر کرده است، این جنبش با پرچمی میتواند در این شرایط به پیروزی برسد که پرچم کمونیستی منصور حکمت باشد. و بنظرم این یک شرط مهم و شانس پیروزی کمونیسم کارگری است. نتیجتا ما آن رگه ای در جنبش کمونیسم کارگری هستیم که این پرچم را در دست داریم و میخواهیم بر ضعفها و کاستی های جنبش کمونیسم کارگری در این شرایط و مجهز کردن این جنبش به ملزومات پیروزی غلبه کنیم. خطی مشی سیاسی که ما دنبال میکنیم بر مبنای توصیه های منصور حکمت در پلنوم ۱۴، در آخرین پلنومی که منصور حکمت در آن حضور داشت، استوار است. و میخواهیم کاری کنیم که این دریچه را برای کمونیسم روشن تر کنیم.
مباحٽ اصلی که ما در این دوره مطرح کردیم، مباحٽی که همه شما در آن شریک بودید، مباحٽی بودند که تحت عنوان "حزب سازمانده – رهبر"، حزب سیاسی مارکسیستی مطرح شدند. مباحٽی بودند که به نقد گرایش چپ رادیکال موجود در حزب کمونیست کارگری پرداخت. به ضعفها و کاستی های این حزب در سازماندهی و رهبری اعتراضات موجود در جامعه پرداخت. ما آن گرایشی نبودیم که به وضعیت موجود در درون حزب کمونیست کارگری تمکین کند و یا بخواهد لم بدهد به وضعیت موجود و خیال کند که با "تشکیلات داری" و صرف "تشکیلات داری" میشود کمونیسم را در این شرایط متحول و پیچیده به پیروزی رساند. ما توانستیم توجه جدی ای را در جنبش کمونیسم کارگری به این مباحٽ جلب کنیم. این مسائل در این دوره جدید فعالیت ما مهر خودش را بر تلاشهای ما زده است. ما آن جریانی هستیم که میخواهیم از ابتدا همان حزب مطلوب خود را با تمام مشخصات مورد نظرش شکل دهیم. ما میخواهیم حزبی بسازیم که هم مبلغ است، هم مروج است و هم سازمانده است. از ابتدا همه چیز هست. هم میخواهد تبلیغ وسیع کند، هم میخواهد سازمان دهد، هم مدعی رهبری است. ما میخواهیم از ابتدا حزبی داشته باشیم که دارای تمامی این مختصات باشد. حزبی که در تحولات موجود در جامعه فقط یک ماشین افشاگری نیست بلکه تغییر میدهد. نیرو جابجا میکند. و به قول منصور حکمت فلسفه وجودیش ایجاد تغییرات مهم در زندگی انسانهای بسیار برای مدت طولانی است.
ما در حزب کمونیست کارگری یک ماشین عظیم تبلیغاتی و افشاگری داشتیم. (حال از نقدم به محتوای تبلیغات این ماشین میگذرم) اما با یک ماشین هر چقدر عظیم تبلیغاتی نمیتوان به جنگ قدرت سیاسی حاکم رفت. نمیتوان خانه خامنه ای را تصرف کرد. نمیتوانید دستگاه رادیو و تلویزیون را تصرف کنید. نمیتوانید به پادگانهای جمهوری اسلامی یورش ببرید. نمیتوان قیام سازماندهی کرد. نمیتوانید با یک ماشین تبلیغاتی تعرض این چنینی را سازمان دهید. نمیتوانید تنها با "صدا و سیما" به جنگ قدرت سیاسی حاکم بروید. نمیتوانید با این دستگاه تبلیغاتی بر رژیم اسلامی و قدرت طبقاتی حاکم غلبه کنید یا بر نیروهای رقیب اپوزیسیون غلبه کنید. و سازمان طبقاتی جامعه و نظام سیاسی را دگرگون کنید. رهبری حزب کمونیست کارگری متاسفانه نه ملزومات تصرف قدرت سیاسی را فهمید و نه به آن پرداخت. این رهبری هرگز نفهمید که برای پیروزی کمونیسم به چه ملزوماتی در جامعه نیاز است. این رهبری هرگز مساله تبدیل شدن به حزب رهبران، به حزب سازماندهندگان کمونیست و غیره را درک نکرد. و این مساله تصادفی نیست. این گرایش چپ رادیکال است که ملزومات پیروزی کمونیسم را تمام و کمال نمیشناسد. بر این تصورند که اگر تحولات جامعه گسترش پیدا کند نیروهای رهبری کننده این اعتراضات خود بخودی در این حزب قرار خواهند گرفت. این نگرش جبر گرایانه ای در تحولات است. گویا این سرنوشت محتوم تحولات است که رهبرانش در درون صفوف حزب کمونیست کارگری جمع شوند. در این نگرش جبر گرایانه از قرار پیروزی کمونیسم محتوم است و فقط کافی است که ما حضور داشته باشیم. همین و بس! و حضور ما تعیین کننده و سرنوشت ساز است. خط مشی حاکم بر رهبری حزب کمونیست کارگری یک نوع جبر گرایی را چه در متد و چه در سیاست دنبال میکند.
اگر ما بمٽابه حزب اتحاد کمونیسم کارگری شانسی در جنبش کمونیسم کارگری داشته باشیم این است که به مسائلی بپردازیم که تا بحال در درون جنبش کمونیسم کارگری به آنها پرداخته نشده است، پاسخ معضلاتی را بدهیم که راه پیشروی کل جنبش ما را هموار کند. ما در صورتی شانس داریم که حلقه اصلی پیشروی کمونیسم کارگری را پیدا کنیم و در دست بگیریم.
ما داریم حزب اتحاد کمونیسم کارگری را بوجود می آوریم. این حزبی است که میخواهد یک رابطه صحیح و منطقی میان مصالح حزب و مصالح جنبش برقرار کند. اگر به جدالها و مصافهایی که در این دوره در حزب کمونیست کارگری صورت گرفت نگاه کنید، می بینید که حزبیت همه چیز شد اما جنبش هیچ چیز. جنبش در نگرش این رهبری عملا ادامه حزب بود. اندام جانبی حزب بود. جنبش اجتماعی کمونیسم کارگری در حقیقت ادامه حزبیت کمونیست کارگری تعریف و قلمداد شد. گویا جنبش طول و عرض بیشتر حزب است. نه اینکه جنبشی وجود دارد که قائم به ذات است. داده شده و همیشگی است و در پروسه تحولات خودش احزاب کمونیستی کارگری را بیرون میدهد و این احزاب سیاسی هستند که در عین حال به ظرف پیش برنده سوخت و ساز بخشهایی از جنبش تبدیل میشوند. در حقیقت رابطه حزب و جنبش در تفکر رهبری حزب کمونیست کارگری وارونه است. در این تفکر حزب همانطور که گفتم همه چیز است. و در حقیقت با این نگرش عملا حزب را به نیرویی فاقد توانایی لازم برای در برگرفتن نیروهای گسترده و فراتر از حزب در جنبش کمونیسم کارگری تبدیل کرده اند. آنهایی که درحزب نیستند. این وارونگی به نوعی به تقابل جنبش و حزب کشیده میشود. در حالیکه جنبش کمونیسم کارگری جنبش عظیمی است. احزاب کمونیستی کارگری لایه نازکی، و الزاما نه نوک کوه یخ بلکه بخشی از بدنه این کوه یخ، بخشی از این جنبش را در بر میگیرند. و این لایه نازک چنانچه نتواند امکان سازماندهی و در برگیرندگی نیروهای اصلی این جنبش را فراهم کند، امکان سازماندهی و رهبری جامعه و به طرق اولی امکان رهبری کردن جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم را نخواهد داشت. متاسفانه خط مشی رهبری حزب کمونیست کارگری در شرایط کنونی فاقد چنین ظرفیتهایی است. و نه فقط فاقد این ظرفیتها است بلکه فاقد افق برای ایجاد چنین ظرفیتهایی است. یک پروژه حزب اتحاد کمونیسم کارگری اتفاقا انگشت گذاشتن روی این مساله و پاسخگویی به این نیاز است.
اجازه دهید به نکته مهم دیگری در همین رابطه اشاره کنم. ببینید آینده جامعه را احزاب نمیسازند. آینده جامعه را حزب کمونیست کارگری با جدالش با احزاب دیگر یا مٽلا با حزب ناسیونالیست طرفدار غرب نمیسازد. جدال احزاب سرنوشت جامعه را تعیین نمیکند. جدال جنبشهای اجتماعی آینده جامعه را رقم میزنند. احزاب ظرف و سازمانی در این جنبشها هستند. تلاقی جنبشها، دعوای جنبشها، رو در رویی جنبشها در جامعه آینده را رقم میزند. و ما آن گرایشی هستیم که این مکانیسم را داریم مجددا روش دست میگذاریم، برجسته اش میکنیم و میخواهیم سازمانی بوجود بیاوریم که بتواند سازمانده و در عین حال در برگیرنده رهبران عملی و سازمانده جنبش عظیم کمونیسم کارگری باشد و بتواند موقعیت جنبش کمونیسم کارگری را در جامعه دگرگون کند و احتمال پیروزی کمونیسم را در این شرایط افزایش دهد.
یک سئوال دیگری که شاید در مقابل ما قرار میگیرد این است که حزب کوچکتری نسبت به سایر احزاب موجود کمونیسم کارگری هستیم و سئوال این است که آیا میتوانیم حزب بزرگتری بشویم. میتوانیم تبدیل به بستر اصلی کمونیسم کارگری شویم؟ و اگر پاسخ به این سئوال منفی نیست، سئوال بعدی این است که چگونه حزب کوچکتر میتواند به حزب بستر اصلی کمونیسم کارگری تبدیل شود و نیروهای اصلی جنبش خودش را در بر بگیرد؟ در پاسخ باید گفت که همیشه احزاب کوچک کوچک نمی مانند و احزاب بزرگ هم الزاما بزرگ نمی مانند. نمونه های تاریخی بسیاری وجود دارد. خود اتحاد مبارزان کمونیست زمانیکه در بطن تحولات ۵۷ شکل گرفت بسرعت تبدیل به یک جریان مطرح شد و توانست بستر اصلی چپ رادیکال آن زمان را کاملا دگرگون کند. سنن و افکار پوپولیستی آن جنبش را به نقد بکشد و پس از مدتی تبدیل شود به گرایش اصلی چپ رادیکال در درون آن جامعه. همان گرایش کوچک بعدا قادر شد حزب کمونیست ایران را بوجود آورد که چتری را بوجود آورد که هم گرایش مارکسیسم انقلابی و هم گرایش سوسیالیست کارگری را در خودش جا داد و به حزب بستر اصلی چپ در آن زمان تبدیل شد. آن مختصات ویژه که اتحاد مبارزان کمونیست روی آن دست گذاشت و توانست خودش را از یک نیروی بسیار کوچکتر از ما، بسیار شاید کم تجربه تر از ما، ولی نه الزاما کم توانتر، و توانست به بستر اصلی چپ رادیکال تبدیل شود، را باید شناخت. آن ویژگی این است که ما بتوانیم کل گرایشاتی که امروز این جنبش را تحت تاٽیر خودش قرار داده است و "چپ" و "راست" این جنبش را شکل داده است، بشناسیم و نقد کنیم. امروز مٽلا یک بخش، حزب حکمتیست ها این جنبش را به طرفی میکشند بطوریکه حتی پروژه بعد از سرنگونی کامل رژیم اسلامی را، زمانیکه خودش پیروز شود، را نمیخواهد به معنای مستقر کردن کل جمهوری سوسیالیستی تعریف کند. و یا در طرف دیگر حزب کمونیست کارگری تصویری غیر واقعی، اغراق آمیز، و ساده انگارانه از موقعیت و چگونگی پیشروی یک حزب کمونیستی کارگری در ذهن دارد، تصوری که فکر میکند پیروزی کمونیسم محتوم است. کمونیسم اش رقیق شده است. ما برای اینکه بتوانیم به حزب بستر اصلی کمونیسم کارگری تبدیل شویم باید بتوانیم گرایشات موجود در درون جنبش خودمان را نقد کنیم و آلترناتیو اٽباتی خودمان را نه فقط در تئوری بلکه همچنین در پراتیک مشخص کمونیستی مان ارائه دهیم. ما اگر بتوانیم تمایز سیاسی، نقد سیاسی جدی خودمان را به نیروهای موجود کمونیسم کارگری مطرح کنیم و بتوانیم پروژه اجتماعی که این جنبش برای متحقق کردنش تلاش میکند را در پراتیک نشان دهیم، بنظرم امید به اینکه بتوانیم به بستر اصلی کمونیسم کارگری تبدیل شویم وجود خواهد داشت.
امروزه یک نیروی کمونیسم کارگری وسیع موجود است که با هیچیک از این دو حزب کار نمیکند. این احزاب را ظرف ابراز وجود سیاسی مناسب خودشان نمیدانند و انتقادات جدی به این دو حزب دارند. خودشان را با پرچم کمونیستی منصور حکمت بیان میکنند. ما میتوانیم به بستر اعتراض و ظرف کمونیستی این بخش از کمونیستهای کارگری تبدیل شویم. این نیرو وسیع و گسترده است. علاوه بر این نیروی وسیعی به کمونیسم کارگری در حال رو آوری است. ما روزمره با گسترش صفوف جنبش کمونیسم کارگری مواجه هستیم. ما میتوانیم با روی آوری این نیرو به صفوفمان به بستر اصلی کمونیسم کارگری تبدیل شویم. اما برای اینکه بتوانیم موفق شویم باید بتوانیم در گره گاههای اصلی کمونیسم کارگری و جامعه دخالت داشته باشیم و نقش اساسی ایفا کنیم. باید بتوانیم این دعواهای اصلی را بشناسیم و برای این مسائل پاسخ داشته باشیم. یک حزب کوچک زمانی میتواند بزرگ شود که در دعواهای بزرگ شرکت کند. و خودش را به دعواهای کوچک مشغول نکند و به دعواهای بزرگ سیاسی جامعه بپردازد.
امروز دعواهای بزرگ سیاسی جامعه برای ما روشنند. مساله سرنگونی جمهوری اسلامی، تلاش برای تامین نیروی رهبری کننده این اعتراض آن اصلی ترین حلقه ای است که اگر کمونیسم کارگری به آن نپردازد و جنبش خودش را در مقام رهبری کننده جنبش سرنگونی قرار ندهد، قادر نخواهد شد تاٽیر مٽبت و تعیین کننده ای در تحولات آتی جامعه بگذارد. حزب ما بمٽابه حزبی کوچکتری که میخواهد بزرگ شود و به اصطلاح نیروی جدیدی در میان نیروهای کمونیسم کارگری است و میخواهد به بستر اصلی کمونیسم کارگری تبدیل شود باید در این دعواهای بزرگ بعنوان مدعی، با برنامه و دخالتگر و راهگشا و سازمانده و نقشه مند ظاهر شود. برای پیشروی این جنبش برنامه و نقشه عمل داشته باشد. اگر نگاهی به جنبش سرنگونی بیندازید شاهد یک نوع "ایستایی" و "سردرگمی" هستید. مردم دارند مبارزه میکنند. کارگر دارد مبارزه میکند. معلم دارد مبارزه میکند. جوانان دارند میجنگند. زنان دارند میجنگند با جمهوری اسلامی و جموری اسلامی با اسلحه و دستگاه سرکوب و نقابش در مقابل این جامعه به جنگ پرداخته است. اما مردم هنوز نتوانسته اند نیرویی را ببیند یا پیدا کنند یا انتخاب کنند که در سیمایش نیروی رهبری کننده اعترضات جامعه را مشاهده کنند. مردم مترصد فرصتند. مقاومت میکنند. اما تعرض جدی نمیکنند. برای تعرض نیازمند نیروی رهبری کننده و هدایت کننده هستند. ملزومه پیشروی حضور و نقش نیروی رهبری کننده است. نیرویی که مورد انتخاب مردم قرار میگیرد. نیرویی که مردم در سیمای آن توان سازماندهی برای بر اندازی را مشاهده میکنند. حضور، دسترسی و روی آوری به آن نیرو شرط جلو رفتن و تعرض مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است. ما باید بتوانیم در باره این معضل راه حل اصولی داشته باشیم. چهره های ما باید بتوانند راهگشا باشند. حزب ما باید بتواند چنین سازمان رهبری کننده ای را ایجاد کند. به نظرم ظرفیتی که امروز در حزب ما جمع شده است نطفه اولیه مناسبی برای انجام این کار است. یک فرق ما با حزب کمونیست کارگری این است که این مساله و معضل جنبش سرنگونی را می بینیم. برایش برنامه ریزی خواهیم کرد و به دنبال پاسخش هستیم. اما آن گرایشی که این معضل را نمی بیند مسلما برایش راه حلی هم نخواهد داشت. چنین نیرویی ممکن است حاشیه ای شود و در حاشیه حوادٽ قرار گیرد. ظرف اعتراض کارگر سوسیالیست و مردم برابری طلب نشود. و آن نیرویی که اتفاقا این نیازها را می بیند و برای پاسخگویی به آن برنامه کمونیستی دارد، میتواند راهگشا شود، بزرگ میشود. اجتماعی میشود. این مکانیسم مرتبط شدن با تحولات بزرگ جامعه است. یک نیروی رو به جلو، مرتبط با جامعه، با چنگ زدن به تحولات و پاسخگویی به نیازهای مبارزاتی به جلو سوق پیدا میکند. آن نیرویی که به کم رضایت نمیدهد. کم توقع نیست. از وضع موجود ناراضی است. رادیکال است. میخواهد تغييرات عمیق در زندگی و جامعه ایجاد کند، میتواند در صورت پاسخگویی رشد کند و بزرگ شود. وبه این اعتبار میتواند از یک حزب کوچک به یک حزب بزرگ اجتماعی تغییر کند. ما زمانی میتوانیم به جلو برویم که چنین چشم اندازی را در مقابلمان قرار دهیم. کار ساده ای نیست. ما زیر فشار تبلیغاتی حتی نیروهای خود درون جنبش کمونیسم کارگری قرار خواهیم گرفت. نمونه هایش را تاکنون دیده ایم. جدل آنلاین نمونه ای از این تبلیغات مسموم است. اما ما همانطور که تاکنون با قدرت از پرداختن به مسائل حاشیه ای اجتناب کردیم و تلاش کرده ایم که تمرکز اصلی خودمان را روی مسائل اصلی و گرهی صرف کنیم، این دوره هم با قطع کردن بند ناف خودمان با گذشته و رو به آینده نگریستن و رفتن به زمین دعواهای بزرگ است که میتوانیم برویم جلو.
ببینید حزب کمونیست کارگری ظاهرا لازم نمی بیند که با نیروی بورژازی در اپوزیسیون بجنگد چرا که از قرار پیروزی را محتوم و در دامن خود می داند. در حالیکه هنوز جنگ اصلی خودشان را انجام نداده اند. اما ما باید وارد این زمین دعوا بشویم. سرنوشت تحولات جامعه در این میدان تعیین میشود. و فقط وارد این جدالها شدن و نه مشغول شدن به گذشته خود است که میتواند راه ما به جلو را هموار کند. ما نمیتوانیم و نباید به گذشته خود مشغول شویم. باید این بند ناف را قطع کرد و به جلو نگاه کرد و حرکت کرد. در این زمین میتوانیم توجه ها را به خودمان جلب کنیم. هر چند که حزب کوچکتری در حال حاضر باشیم در صورت تمرکز قوا، در صورت پاسخگویی به مسائل اساسی جامعه، در صورت ایجاد حزبی که از ابتدا مبلغ و مروج و سازمانده است، به جلو میرویم. من تردیدی ندارم. ما اگر بتوانیم در این زمین با قدرت و تمرکز و درایت عمل کنیم میتوانیم به بستر اصلی کمونیسم کارگری تبدیل شویم.
رفقا اما ما مدت زمان طولانی ای در اختیار نداریم که خودمان را آماده کنیم. تحولات سیاسی در جامعه شتاب بالایی به خود گرفته است. باید آماده شد. بسرعت هم باید آماده شد. جامعه منتظر ما نخواهد شد. منتظر نخواهد شد تا ما آمادگی های لازم را ایجاد کنیم. تغییر وتحولات به جلو میروند. نتیجتا تمام این ملزومات را باید با سرعت بسیاری ایجاد کنیم. ما باید کارهای زیادی در فرصت کمی انجام دهیم. باید الگوهای معینی بدست از پیشروی و کار ارائه دهیم. باید کاری کنیم که فعالین جنبش ما بگویند که حق با اینهاست. اینها پاسخ را دارند. اینها راه را میشناسند. باید به اینها پیوست. این راه عملی است. این روشها ممکن است. و باید الگوهای مورد نظر اینها را تبدیل به اقدام بزرگ اجتماعی کرد.
رفقا ما این چشم انداز را در مقابل خودمان داریم. این دید و بصیرت را داریم. این خوش فکری را داریم که کمونیسم کارگری را به این سو هدایت کنیم. بعد از ضایعه های بزرگی که چه بعد از مرگ منصور حکمت و چه بعد از انشعاب در صفوف حزب کمونیست کارگری ایجاد شد٬ ما میتوانیم یک تغییر و تحول مٽبت در جنبش کمونیسم کارگری باشیم. و صفی را ایجاد کنیم که امید به کمونیسم کارگری برای پاسخ دادن به آرمان دیرینه جامعه را افزایش دهد و به مردمی که میگویند کمونیسم کارگری حرف ماست، نیاز ماست، یک راه حل عملی برای به جلو رفتن ارائه کنیم. ما باید این خط مشی را پراتیک کنیم. این وظیفه پیشاروی ماست. روی دوش همه کادرهایی است که در این حزب جمع شده اند و باید جمع شوند. فراخوان من به جامعه این است که به این حزب بپیوندید. با پرچم کمونیستی منصور حکمت میشود راه و ملزومات پیشروی کمونیسم و کارگر و آزادی را تامین کرد.